سلامت روح؟! به گوشمان آشناست ولی آیا برایمان پیش آمده گهگاهی در مورد آن فکر کنیم و در مورد آن رودربایستی را با خودمان کنار بگذاریم. بهتر است کمی آن را بازتر کنیم.میتوانیم بگوییم آزادی روح یا همان حس خوب سبک بودن.چه کنیم تا به این مرحله برسیم حداقل تا جایی که برایمان امکان دارد.ابتدا باید به موشکافی این بحث بپردازیم
|
سلامت روح؟! به گوشمان آشناست ولی آیا برایمان پیش آمده گهگاهی در مورد آن فکر کنیم و در مورد آن رودربایستی را با خودمان کنار بگذاریم. بهتر است کمی آن را بازتر کنیم.میتوانیم بگوییم آزادی روح یا همان حس خوب سبک بودن.چه کنیم تا به این مرحله برسیم حداقل تا جایی که برایمان امکان دارد.ابتدا باید به موشکافی این بحث بپردازیم. روحها و جانهای ما انسانها بهم پیوسته و وابسته هستند.همه ی ما در ازل یکی بوده ایم.همه یک روح بوده ایم همه خدا بوده ایم.سرشار از عشق و محبت.اما پروردگار با دمیدن روح خود در دو پیکر گلی هرمی ساخت که درردیف اول یکی بود و لاغیر.ردیف دوم هرم آدم و حوا بودند و با زاد و ولد این هرم همچنان ادامه یافت و به میلیونها میلیون انسان رسیدپس از آنجاییکه ارواح ما در ازل یکی بوده اند، به یکدیگر نیاز دارند و در قبال یکدیگر احساس مسئولیت میکنند. روح ما نیاز دارد به اطرافیان کمک کند.نیاز دارد آنها را تا جایی که میتواند یاری کند نیاز دارد عشق بورزد و عشق دریافت کند چون ما یکی بوده ایم و باید برای یکی بودن تلاش کنیم گرچه در ظاهر با حجاب جسم از هم جدا افتاده ایم و این لازمه ی زندگی و حیات بشری بوده است. تا به حال احساس آزادی پس از یک بخشش مخفیانه را چشیده اید؟ حتما میدانید بعد از یک بخشش هرچند کوچک چه احساس خوبی دارید.بخششی که نه از روی ریا بلکه مانند رازی بین خود و خدای خود نگه میدارید. وقتی کسی چشم و گوش خود را میبندد و ظلم و جنایت میکند چطور میتواند روح انسان دوستانه ی خود را سالم نگه دارد. روح او نیازش کمک به دیگران بوده نه غارت و استعمارگری. به عقیده ی من همه ی انسان ها بیدارند وآنهایی که ظلم می کننند و روح خود را بیمار می کنند فقط بخاطر منافع خویش، خودرا به نادانی میزنند.هرکدام از ما وقتی به دنیا آمدیم کوله باری از عشق و احساسات را با روح خود حمل کردیم که اگر به دیگران تقدیمشان نکنیم تبدیل به گره ای کور و عقده ای درونی شده و اثراتی منفی برای خود ما و اطرافیانمان در پی دارد. این قسمتی از سلامت روح بود که به رابطه ی انسانها با یکدیگر مربوط میشد و به ما این نتیجه را میداد که انسانها میتوانند برای یکدگیر منبع آرامش باشند.نمیگویم فقط آنهایی که ایمان قوی دارند میتوانند به یکدیگر آرامش دهند چون چنین فرضیه ای با مصداق حیات بشری جور در نمی آید اما می توان گفت انسان در هر حدی از ایمان که باشد می تواند به کسی(یاکسانی) که ایمانش تقریبا هم سطح او باشد آرامش دهد.پس در اینجا سلامت روح را تا حدودی از خدا جدا کردیم و گفتیم که می توانیم با محبت به یکدیگر سالم باشیم و آرامش داشته باشیم اما آیا این آرامش همیشگیست؟ مسلما پاسخ منفیست. چرا؟ لحظه ای را در نظر بگیرید که خدای نا کرده در رابطه با موضوعی هیچ امیدی ندارید و به آخر خط زندگی رسیده اید.آیا صدای خدا را نمی شنوید که میگوید بنده ی عزیزم امیدت به من باشد نه به بنده ی من. حال همان دو نفر را تصور کنید که در کنار یکدیگر آرامش دارند اما به خدا اعتقاد ندارند و یکی از آنها یا هردویشان به نقطه ای میرسند که راهی برایشان باقی نمانده است. آنها صدای خدا را که سعی در آرام کردنشان دارد نمی شنوند،در واقع نمیخواهند که بشنوند.افسرده می شوند به پوچی می رسند و تعادل روحی خود را از دست می دهند آیا هنوز هم می توان گفت به عشق یکدیگر و درکنارهم آرامش دارند و روحشان سالم است؟ چه بسا مومنان واقعی هم در شرایطی با وجود ایمان به خدا تعادل روحی خود را از دست می دهند اما خدا به یاریشان می شتابد و به آنها کمک می کند که در جریان ابتلائات-بخصوص ابتلائات ضرا»- به درجات بالاتر انسانیت برسند و سقوط نکنند و به صبر آنها ارج مینهد تا دوباره احساس آزادی روحی کنند و سلامت خود را بازیابند.یادمان باشد پایه و ریشه ی هر دین الهی توفیقات روحیست تا در پرتو آن به یکدیگر عشق بورزیم و باز هم یادمان باشد پایه و ریشه ی هر دین الهی عشق و محبت است تا در پرتو آن به توفیقات روحی دست یابیم.هر دو مکمل یکدیگرند.تا اینجا به این مطلب رسیدیم که باید عشق خدا و بندگان خدا را در دل داشته باشیم تا بتوانیم به سلامت روحی برسیم.اما در اینجا این سوال پیش می آید که آیا اعتقاد به خدا و محبت به بنده های او کافیست؟ باز هم پاسخ منفیست. بسیاری هستند که به خدا اعتقاد دارند اما بسیار گناه میکنند. همه ی ما قبول داریم که هیچ فردی معصوم از گناه نیست ولی می توانیم مراقب اعمال خود باشیم و در امر خودسازی تلاش کنیم. هر گناهی هر چند کوچک بر ضمیر نا خود آگاه ما و لوح حساس و سفید روح ما اثر می گذارد. ما انسانها معمولا به سه دلیل متوجه این اثرات منفی نمی شویم.یا خیلی درگیر مسائل زندگی هستیم،یا خود را به خواب غفلت می زنیم و یا معرفت دینی مان آنقدر نیست که توان درک این اثرات منفی را داشته باشیم. با همه ی این اوصاف ذکر این نکته لازم است که بدانیم معصوم نبودن ما دلیل بر این نیست که از سلامت روحی برخوردار نیستیم;اعمال پرهیزگارانه و مستحبی که انجام میدهیم می تواند تعادل روحی مارا حفظ کند.(مثالی ساده مطرح میکنم که ربطی به عبادت ندارد) مثلا مستحب است که انسان سحرخیز باشد خوب مسلما اگرسحرها را خواب بمانیم مرتکب گناهی نشده ایم اما اگر بیدار باشیم از لحاظ روحی-روانی اثرات مثبتی بر ما دارد.
چند نکته:
1- نماز اول وقت با حضور قلب فراموش نشود.سعی کنید معنی تک تک کلمه ها را همچنان که نماز می خوانید در ذهن خود مرور کنید
2 -روزه گرفتن را صرفامختص ماه مبارک رمضان ندانید و در ماههای دیگر هم روزه بگیرید. روزه به انسان کمک می کند که روی اعمال خود وسواس بیشتری به خرج دهد.
3- احترام همه ی اشخاص را نگه دارید.کوچک و بزرگ، فقیر و غنی و.... بی احترامی بر روان هر دو طرف اثر سو» دارد.
4- اگر مسئله ای شما را خیلی ناراحت می کند شاید لازم باشد زاویه ی دیدتان را در آن مورد تغییر دهید.نسبت به زاویه دیدتان تجدید نظر کنید.
5- هر از چند گاهی با خود خلوت کنید و فقط به سکوت گوش فرا دهید. در سکوت حرفهای زیادی از درون به گوش می رسد.
6- دعا را فراموش نکنید حتی در اوج بی نیازی.
7- صوت قرآن و اذان بسیار زیبا و آرامبخش است. هنگام اذان رادیو یا تلوزیون را روشن کنید و از این بانگ شنیدنی لذت ببرید.
8- وقتی هدفی در زندگی دارید تردید را کنار بگذارید.با توکل به خدا شروع کنید،محکم به جلو حرکت کنید و انتظار نداشته باشید یک شبه ره صد ساله را طی کنید در غیر این صورت پس از مدتی کوتاه سرخورده میشویدو روح شما در این مورد آسیب پذیر است.
9-صله ی رحم را به جا آورید.حتما می دانید که ارتباطات خانوادگی چه اثرات مثبتی بر شما دارد.
10- سادگی و افتادگی خود را حتی بعد از رسیدن به بالاترین مقامهای مادی و معنوی حفظ کنید. رفتار متکبرانه وغرور آمیز را بگذارید برای مقابله با افراد متکبر.
11- سعی کنید در هر موضوعی اطلاعات خود را افزایش دهید و آگاهی خود را بالا ببرید.این برای داشتن اعتماد به نفس بیشتر به شما کمک می کند و شما در خود احساس نوعی غرور(البته نه از نوع کاذب)می کنید.
12- کینه در دل نگه ندارید که تنها اثرش مختل کردن افکار شما و بر هم زدن آرامش شماست.
13- حسادت را کنار بگذارید تا روحتان آسوده باشد.
14- هرگز کسی را نفرین نکنید.او خود بهتر میداند هر کدام از بنده هایش را چگونه تنبیه کند.نفرین کردن باعث جمع شدن انرژی منفی در اطراف شما می شود و ممکن است اول خود شما هدف قرار دهد.
15- ورزش برای سلامتی روح هم مفید است پس آن را در هوای سالم فراموش نکنید
16- باغبانی کنید.گل بکارید و درختان را هرس کنید.روح برای سرزندگی باید با طبیعت در ارتباط باشد.
17- به نظافت خود و محیط اطرافتان اهمیت دهید. پاکیزگی و آراستگی به شما احساس خوبی می دهد.
18- نکته ی بسیار مهم اینکه همیشه و در هر حالتی شکرگزار خالق خود باشید.